خط واحد 89

و من مسافر این خط واحدم

خط واحد 89

و من مسافر این خط واحدم

____ ایستگاه چهل و یکم

عجب روزهایی گذشتند..... کلی خوبی و چیزهای خواستنی داشتند..... این روزها منظورم همین تازگی هاست ..... همین تازگی ها که هم باران آمد هم هوا حسابی سرد شد و هم من یک تکانی به خودم دادم و برای یک کدام از کارهام آستینم را بالا زدم و کمر همت بستم..... توی این مدت که نبودم , یعنی کمتر بودم داشتم روی یک پروژه ی عکاسی کار میکردم که تا الان پیش عکس هاش را هم گرفتم و امیدوارم تا بعد از عید یک نمایشگاهی چیزی ازش در بیاید..... حالا در ادامه یک کدام از عکس ها ش را میگذارم تا شما هم در جریان باشید.... و بیشتر هم به خاطر همین بود که روزهام حسابی پر شده بود و همه اش شده بود عکس و کتاب و عکس و عکس..... یک داستان کوتاه هم برای همشهری داستان فرستادم که بعد از سه چهار روز که خودم خواندمش اولین جمله این بود!" این چرت و پرت ها را کی نوشته !"..... آخر کلی با عجله و فقط  توی یک ساعت نوشتم و غلط گیری کردم و میل زدم به همشهری.... و بعد نشستم و دوباره و سه باره و چند باره نوشتمش ..... ولی دیگر حالش را نداشتم که با همشهری مکاتبه کنم نسخه ی بعدی را بفرستم!.....هه .....حالا انگار آنها چقدر مشتاق بودند که آقا عجب قلمی!..... توی شماره ی بعدی حتما داستان را چاپ خواهیم کرد !..... حتی جواب همان میل اول را هم نداند!..... خب...... این هم بیشتر از اینکه شبیه ایستگاه خط واحد باشد گزارش آب و هوا و کارکرد بود!.... به هر حال امیدوارم که هر چه زودتر دستمان به نوشتن خط واحدمان بچرخد.....راستی الان یادم آمد که موضوع عکاسی هم رابطه است.....

نظرات 5 + ارسال نظر
نرگس 27 دی 1389 ساعت 09:23 ب.ظ http://nerkis.ahmadi@yahoo.com

مسافر
خیلی خوشحالم ک دنبال کارای نمایشگات افتادیو عکسایی ک گرفتیو جدی میگیری.
کاش منم شیراز بودمو میتونستم بیام عکساتو ببینم.!
حیف!
راستی منظورت در ادامه ینی بعدنااااااااااااااااا!؟من فک کردم منظور همون در ادامه ی مطلبه اما ادامه ی مطلبی ندیدم!
دیروز روز برفیه قشنگی بود یه روز خاطره ساز با کلی برفبازیو غرولند دوستاوو خنده ووناراحتی!
واسه من مهم اینه ک بخونمت حتی اگر درمورد خط واحد نباشه.

خودم هم این روزها حسابی روی فرم بودم و کلی انرژی مثبت بود که از در و دیوار سرازیر بود طرفم..... خب این نمایشگاه یک خوبی هم دارد که همه ی عکس هاش توی وب هم میشود نمایشگاه.... یعنی یک فتو وب با عکس هاش.... کاری هم ندارد که کجا باشی و چقدر با شهر مسافر فاصله داشته باشی.... اینجا که خبری از برف و اینها نبود.... ولی ماشین سواری توی باران آن هم توی بلوار چمران انصافا که چیزی از برف بازی کم ندارد.... مرسی از این همه رفاقتت رفیق.....

خروشچف 28 دی 1389 ساعت 10:00 ق.ظ http://coldplaycoldplay.wordpress.com/

سلام.
۱. وقتی نمایشگاه گذاشتی حتمن حتمن مارم در جریان بذار بیایم ببینیم از چیا عکس گرفتی.
۲. این که آدم به همشهری داستان داستان ایمیل کنه و جواب نگیره بهتر از اینه که هرگز داستانی براشون نفرسته. باور کن:)
۳. من یکی از آرزوهای کوچولوم اینه که یه داستانی ترجمه کنم و توی همشهری داستان چاپ بشه :دی
۴. اون پیغام قبلیتو نگرفتم...

حتما حتما خروشچف جان..... در مورد داستان هم بی خیال چون خیلی با عجله بود ..... تو هم حتما ترجمه میکنی و میفرستی..... ولی جواب گرفتنش را نمیدانم رفیق:ی..... پیغام هم مهم نیست دیگر.....

مداد گلی 29 دی 1389 ساعت 02:31 ب.ظ http://medad-goli.blogfa.com

این جا باید از دو تا از شخصیت های خردادی ام استفاده کنم. اولی اش باید بیاید و بنویسد که وااااای خوشحالم از بابت کاری که دوستش داری و دارد پیش می رود. تازه بنویسد که ما خواستیم بیییم شییراز. نمیاشگاه باد که حتما به صورت کاملا ناشناس می اییم (این ما و من و خودم است ه دلش مسافرت می خواهد)
اما شخصیت دیگر می گوید: تو هر چی هم سرت شلوغ. حالا که یک واحدی خریدی و این همه ادم را سوارش کرده ای. نمی توانند که هی توی یک ایستگاه بمانند. دلشان حرکت می خواهند.

به به به .... من که کلی ممنونم از این شخصیت های خردادی که دارد برای کارهای من خوشحال میشود....والا من بی تقصیرم ..... من ....من .... چشم .... یعنی حتما حرکتش میدهم .....

باران(...) 30 دی 1389 ساعت 09:47 ب.ظ

سلام
بالاخره حرکت کردیم
و من خوشحالم
دوست دارم عکسهایت را ببینم
شاید بتوانم آنها را بکشم
شاید بتوانیم با هم نمایشگاه بزنیم
شاید...

سلام
من هم خوشحالم از این خوشحالیت رفیق.... پیش عکسهام را تقریبا گرفتم .... آخر مود کارم کانسپت و ابستکرکت است .... یعنی بیشتر تصویر سازی است.... برای همین دارم روی پرداخت بیشتر عکسام کار میکنم.... حتما میشود.... چرا نشود....

[ بدون نام ] 28 اردیبهشت 1390 ساعت 10:52 ب.ظ

گفتی تولدت چندمه؟؟؟؟ناصرارمنی رومیخوام واست بخرم زیادواسم مهم نیست خوندیش یانه!!!!!!!!دندون اسب.............

12 آذر رفیق.... زیاده قربانت....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد