گاهی دیدن عکاس را بیشتر از دیدن عکس هایش میخوام ...این که عکاس این عکس ها ...حس مرم آرامش میکرده یا نه ؟ این که از این ور به آمن ور رفتنش با ضوق بوده ...با صرف خبر پر کردن ... تجسمت میکنم آنگونه که بهتر است برای یک عکاس ... عکس هایت آن هایی که حس کردم حس نگاهِ آدم های آن حوالی برایت مهم بوده است برایم زیبا است ... رفیق به سلامت باد ...
علیک سلام رفیق....زیاده قربانت و ممنونم از تو بابت این همه خوب بودنت....
من اهل اصفهان نیستم اما همیشه از بودن کنار زاینده رود لذت بردم روزهای خشک و ترک خورده زاینده رود واقعا غمگینم میکرد میتونستم حس کنم شماها چه حالی دارید وقتی اینهمه مدت زاینده رود رو بی جون و بی رمق ببینید و خدا میدونه چه حسی داشتم وقتی جون گرفتن دوباره زاینده رود به گوشم رسید الهی هیچ رودی این روزهای غمگین رو نبینه هرگز...
رفیق من هم اصفهانی نیستم.....ولی برای من هم حسابی ناراحتی داشت.....
در این نیمه شب روحم را تازه کردی رفیق جان:)
جاری شدن زندگی دررگهای خفته زاینده رودمبارک
طپش قلب پل هارامیشنوی؟؟؟
گوش کن چه دلنشین است. . .
...
این که نامش زندگی است، من را کشت. . .
مانده ام!
آنکه نامش مرگ است با من چه میکند!.
رفیقم سلام ...
گاهی دیدن عکاس را بیشتر از دیدن عکس هایش میخوام ...این که عکاس این عکس ها ...حس مرم آرامش میکرده یا نه ؟
این که از این ور به آمن ور رفتنش با ضوق بوده ...با صرف خبر پر کردن ...
تجسمت میکنم آنگونه که بهتر است برای یک عکاس ...
عکس هایت آن هایی که حس کردم حس نگاهِ آدم های آن حوالی برایت مهم بوده است برایم زیبا است ...
رفیق به سلامت باد ...
علیک سلام رفیق....زیاده قربانت و ممنونم از تو بابت این همه خوب بودنت....
من اهل اصفهان نیستم اما همیشه از بودن کنار زاینده رود لذت بردم
روزهای خشک و ترک خورده زاینده رود واقعا غمگینم میکرد میتونستم حس کنم شماها چه حالی دارید وقتی اینهمه مدت زاینده رود رو بی جون و بی رمق ببینید و خدا میدونه چه حسی داشتم وقتی جون گرفتن دوباره زاینده رود به گوشم رسید
الهی هیچ رودی این روزهای غمگین رو نبینه هرگز...
رفیق من هم اصفهانی نیستم.....ولی برای من هم حسابی ناراحتی داشت.....
چقدر خوب رفیق...
ای کاش ماهم زنده شویم...